زندگی یک معمولی

ساخت وبلاگ
خواستم وبلاگ جدیدی بزنم برای شروعی جدید

اما شاید همین نوشته ها هم جزیی از من باشند

میمانم همینجا...

نمیدانم چند وقت است که توی این نقطه از زندگی درجا میزنم

دو هفته یک ماه...شاید هم بیشتر

 

زندگی یک معمولی...
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 3:22

ای روزهایم میگذرد در نقطه صفر مرزی دنیا... ادم ها هستند می آیند ،میروند، صدای خنده ها و حرف زدن هایشان را میشنوم از پشت پنجره صدای رفتن ها و امدن ها را میشنوم اما میدانی فقط میشنوم انگار که موجودات دی زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 3:22

جالب بود چیزی که نمیدانستم از اولین نوشته اینجا مرور کردم تقریبن یک سال پیش شهریور ۹۵ چه دور باطل مزخرفی شده زندگی ام... دقیقن شروع نوشتنم همزمان بود با شروع داروهایم نیمه رهایش کردم چون به دکترم اعتم زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 3:22

دیشب یا حتی همین امروز ظهر یک لحظه احساس کردم ارامش روی خوشش را قرار است نشانم دهد، هی چشمک میزد و رژه میرفت... قلبم که خواست ارام بگیرد ترسش امد چه خبر شده آرامش خودش را نزدیکم میکند؟؟؟ پنج شنبه و جم زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 3:22

ترس تمام وجودم را فرا گرفت. توی تاریکی شب و صدای جیرجیرکهاحقیقت توی سرم بوم بوم میک  زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 26 ارديبهشت 1397 ساعت: 13:30

شاید همه آدم ها یک دوراهی خیلی مهم در زندگی شان پیش بیاید... فقط یکبار و حیاتی..، خیلی حیاتی برای من شاید همین حالاست... بی انکه بدانم چه شد وارد معرکه ای شدم و حالا برای ماندن یا رفتن سر دوراهی ایستاده ام... مبهم است... کاملا برابر است کفه های ترازوی هر دو طرف من اما مثل همیشه ترس دارم از ان روز که زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:25

من برگشتم. هر چند فرقی هم نمیکند کسی اینجا چشم انتظارم نیست که دلخوش به برگشتن باشم جز خودم که هر چند وقت برگردم و یادم بیاید چه بلاهایی سرم آورده زندگی... قرص هایم تمام شد و خواب شبانه ام هم دوباره دزدیده شد... نمیدانم شاید تاثیر قرص هایم بوده بی دردی ام در این مدت که بدون غر زدن و ناله زندگی کردم زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:25

من.....

زیادی تنها هستم.

دیشب دوتا الپروزولام خوردم اما الان بیدارم و این خوب نیست...

دوست داشتم بخابم کل امروز را

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 15:30  توسط فروغ  | 
زندگی یک معمولی...
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:25

توی کل ساختمان هیچکس نیست... تنهای تنهام، قاعدتن باید بترسم توی این برهوتدروغ هم نگم میترسم یه کمی خیلی تنهام، کل امروز رو مشغول بودم به بالا و پایین کردن کانتکت هام که شاید کسی باشد و یادم رفته باشد بودنش را ولی کسی نبود... نه برای پر کردن حضوری تنهاییم، راضی بودم به چند کلمه ای چت و احوال پرسی ،ام زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:25

سیزده به در بود امروز،یعنی دیروز...به تنهاترین شکل ممکن... تنها بودیم و انگار فراموش شده ها... هیچ کس نزدیکمان نمانده، اوضاع که بی ریخت شده همه غیب شان زده روزهای سخت و کشداری در حال گذر است، کل دیشب را خواب رو به راه شدن را دیدم و کل امشب را نخوابیدم از غصه... میدانم زندگی جزر و مد دارد و منتظر بود زندگی یک معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی یک معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3baforoogh5 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:25